رویدادهای مهم
روابط عمومی انجمن

روابط عمومی انجمن

Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Mauris hendrerit justo a massa dapibus a vehicula tellus suscipit. Maecenas non elementum diam.
آدرس وب سایت: http://smartaddons.com
چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:38

جلال الدین همایی شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مصحح ایرانی در سال ۱۲۷۸ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد
پدرش‌ میرزا ابوالقاسم‌ محمد نصیر متخلص‌ به‌ طرب‌ و جدش‌ ملا محمدرضا همای‌ شیرازی‌ هر دو از شعرا و دانشمندان‌ معروف‌ عصر خود بودند.

خانه استاد جلال‌الدین همایی
وی از کودکی به ادبیات عرب و حکمت و فلسفه روی آورد و تا 10 سالگی منشات قائم مقام فراهانی، منشآت فرهاد میرزا، منشات امیر نظام، تاریخ معجم، شاهنامه فردوسی، کلیات سعدی، منتخب قاآنی و غزلیات محمد خان دشتی را نزد استاد مطالعه کرد.

در 11 سالگی به مدرسه نماورد اصفهان در بازار رفت و 20 سال به تحصیل ادبیات عرب، فقه، اصول، تفسیر، درایه، رجال، هیات، نجوم، استخراج تقویم، ریاضی، طب و فلسفه پرداخت.

پس از آن به نظام آموزشی جدید پیوست و به تدریس در مدرسه‌ها پرداخت، آنگاه مدتی نیز در تبریز تدریس کرد و سپس به تدریس ادبیات در دارالفنون، دبیرستان نظام و دانشکده افسری روی آورد.

جلال الدین همایی پس از تاسیس دانشگاه تهران به تدریس دوره دکتری در دانشکده‌های حقوق و ادبیات پرداخت و عضو فرهنگستان ایران شد. مدتی هم در دانشگاه‌های بیروت و لاهور تدریس کرد.جلال‌الدین همایی

استاد همائی شعر هم می‌سرود و سنا تخلص می‌کرد. بیش از 15 هزار بیت او در دیوان سنا به کوشش دخترش به چاپ رسیده است.

استاد جلال الدین همایی درباره انتخاب تخلّص شعری خود گفته است:

«رسم پیشینگان بر این بود که تخلّص شاعر مبتدی را استادان پیش قدم معیّن می‏‌کردند من از حدود 14سالگی که به مقتضای طبع موزون سخنی می‏‌بافتم، به منتخب حدیقه سنایی که هزار و یک بیت است، علاقه شدید داشتم و آن را از بر کرده بودم. عمّ بزرگوارم میرزا محمّد «سها» که پیشوای شعرای اصفهان بود و در این فن سمت استادی بر من داشت، فرمود که به تناسب سنایی تخلّص «سنا» اختیار کنم. من نیز به احترام گفته او این تخلّص را تا امروز تغییر نداده‌‏ام. فقط گاهی با کلمه همایی تخلص کرده‌‏ام».
از مشهورترین اشعار او شعری در وصف مسجد کبود تبریز و تاسف از ویرانی آن است. او در فن سرودن ماده تاریخ نیز چیره دست بود و ازجمله ماده تاریخ وفات خود را پیش از وفات سرود!

جلال الدین همایی سرانجام در سال 1359 چشم از جهان فرو بست و در تکیه لسان الارض تخت فولاد اصفهان نزدیک گلزار شهدای دفن شد.

برخی از آثار جلال‌الدین همائی:

تاریخ ادبیات ایران، جلد اول ۱۳۰۸، جلد دوم ۱۳۰۹
غزالی نامه (شرح حال امام محمد غزالی) ۱۳۱۵
تصحیح‌کتاب نصیحه الملوک امام محمد غزالی، ۱۳۱۵-۱۷
تصحیح مثنوی ولدنامه با مقدمهٔ مفصل، ۱۳۱۵
تصحیح کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی با تحقیقات مفصل ۱۳۱۶
تصحیح‌کتاب مصباح‌الهدایه و مفتاح‌الکفایه اثر عزالدین محمود کاشانی ۱۳۲۵
تصحیح معیارالعقول منسوب به شیخ الرئیس ابوعلی سینا درفن جراثقال ۱۳۳۱
مقدمه بر اخلاق ناصری تألیف خواجه نصیرالدین طوسی ۱۳۳۵
مولوی نامه ۱۳۵۶

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:38

بدیع‌الزمان فروزانفر (زادهٔ ۱۴ شهریور ۱۲۷۶ در بُشرویه - درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ در تهران)، استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی و ادیب سرشناس معاصر است.

محتویات [نهفتن]
۱ نام اصلی
۲ زندگی
۳ بررسی آثار
۴ دیدگاه صاحب‌نظران دربارهٔ فروزانفر
۵ فهرست آثار منتشرشده
۶ جستارهای وابسته
۷ پیوند به بیرون
۸ منابع
نام اصلی[ویرایش]
نام ابتدایی بدیع‌الزمان فروزانفر در دورهٔ جوانی‌اش محمدحسین بشرویه‌ای بود که بعدها خود را جلیل ضیاء بشرویه‌ای و بعدها جلیل فروزانفر و عاقبت بدیع‌الزمان فروزانفر نهاد. تخلص شعری وی ابتدا ضیا بود و سپس ترجمهٔ همان را که فروزانفر است برگزید.

زندگی[ویرایش]
محمدحسین بشرویه‌ای، معروف به بدیع‌الزمان فروزانفر، فرزند آقا شیخ علی بشرویه‌ای، در سال ۱۲۷۶ ش در یک خانوادهٔ اهل علم و دانش[۲] در بشرویه، از شهرهای خراسان، دیده به جهان گشود.[۳] پدر وی، آقا شیخ علی بشرویه‌ای، از بزرگان منطقهٔ بشرویه و از شعرای دورهٔ مشروطه بود.[۴] مقدمات علوم را در زادگاه خود آموخت و آنگاه راهی مشهد شد و از محضر استادان ادبِ حوزهٔ خراسان، همچون ادیب نیشابوری و‍ ادیب پیشاوری، بهره برد. حدود سال ۱۳۰۰ ه‍. خ. به تهران رفت و تحصیلات خود را در مدرسهٔ سپهسالار ادامه داد و چندی حجره‌ای در مسجد سپهسالار داشت. در جوانی در همان مدرسه به تدریس پرداخت و چندی بعد در سال ۱۳۰۵ به سِمَت معلمیِ دارالفنون و دارالمعلمین عالی منصوب شد. در سال ۱۳۱۳ به معاونت دانشکدهٔ معقول و منقول (الهیاتِ) دانشگاه تهران منصوب شد.

در سال ۱۳۱۴ هیئت ممیزهٔ دانشگاه تهران، مرکب از نصرالله تقوی، علی‌اکبر دهخدا و ولی‌الله نصر، تألیف ارزندهٔ او به نام تحقیق در زندگانی مولانا جلال‌الدین بلخی را ارزیابی و به او گواهی‌نامهٔ دکتری اعطا کرد. به استناد این گواهی‌نامه، در همان سال، به سِمَت استادیِ دانش‌سرای عالی و دانشکده‌های ادبیات و معقول و منقولِ دانشگاه تهران منصوب شد. در سال ۱۳۲۳، بر اساس رأی شورای استادان، به ریاست دانشکدهٔ معقول و منقول برگزیده شد و تا سال ۱۳۴۶ در این سِمَت باقی بود. از ابتدای تأسیس دورهٔ دکتریِ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، تدریس در دورهٔ دکتری را به عهده گرفت و برنامهٔ این دوره را پایه‌گذاری کرد. فروزانفر استادِ راهنمای جمعی از دانشجویان مبرّز دورهٔ دکتری در دانشکده‌های ادبیات و الهیات بود که اغلبِ آنان بعدها استادان برجستهٔ ادب پارسی و مطالعات فرهنگ ایران شدند؛ از جمله: پرویز ناتل خانلری، ذبیح‌الله صفا، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرین‌کوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، قدمعلی سرامی، سید محمد دبیرسیاقی، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین دانشور، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سید صادق گوهرین، منوچهر ستوده، منوچهر مرتضوی و بسیاری دیگر.

فروزانفر در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد، اما همکاری خود را در تدریس در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانیِ عمر ادامه داد. در همین زمان، عضویت مجلس سنا را یافت. مدتی نیز ریاست کتابخانهٔ سلطنتی را به عهده گرفت. بدیع‌الزمان فروزانفر در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ براثر سکتهٔ قلبی در ۷۳ سالگی درگذشت.[۵]

او در باغ طوطی (صحن شاه‌عبدالعظیم) به خاک سپرده شد. شفیعی کدکنی دربارهٔ قبر او می‌گوید: «تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (با گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیع‌الزمان فروزانفر، از استادان بزرگ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران‌زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان به یک حاجی بازاری فروختند. هیچ‌کس این حرف را باور نمی‌کند. من خود نیز باور نمی‌کردم تا ندیدم.»[۶]

بررسی آثار[ویرایش]
سخن و سخنوران (۱۳۰۸–۱۳۱۲) اثر برجستهٔ فروزانفر، سرمشقی برای تحقیق در تاریخ ادبیات ایران، و دریچه‌ای به نقد شعر فارسی بود. این کتاب فروزانفر، ضمن آن‌که سنت دیرینهٔ تذکره‌نویسی در ادبیات فارسی را در نظر داشته، راهگشای تحقیقات نوین در تاریخ ادبیات ایران بوده‌است. قبل از نشر این تذکرهٔ تحقیقی و انتقادی، عالی‌ترین اثری که به‌عنوان تاریخ ادبی تحت عنوان معمول تاریخ شعرا عرضه می‌شد، مجموعهٔ تقریرات درسی میرزا محمدحسین خان ذکاءالملک بود که هرچند در جای خود آکنده از نکات جالب بود، از دیدگاه علمی بر هیچ مبنای متّفَقٌ‌علیه مقبولی مبتنی نبود. اما اثر فروزانفر کار تازه‌ای بود، و بلافاصله بعد از نشر، مورد توجه و تحسین اهل نظر واقع شد و کسانی چون محمد قزوینی، محمدعلی فروغی و مینورسکی جزو اولین کسانی بودند که کار او را ستودند.[۷] پژوهش‌های بعدی درزمینهٔ تاریخ ادبیات ایران، و شاخص‌تر از همه، تاریخ ادبیات در ایران، تألیف ذبیح‌الله صفا از کتاب سخن و سخنوران تأثیر پذیرفته‌اند.

اما آنچه نام فروزانفر را بر تارک تحقیقات ادبی و عرفانی نشاند، شیفتگی او به نبوغ ادبی شگرف مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، و تلاش ۴۰سالهٔ او در کار تحقیق پیرامون آثار و اندیشهٔ مولوی بود. رساله در احوال مولانا (۱۳۰۵ ش) طلیعه‌ای از مطالعات فروزانفر در بارهٔ مولوی بود که طی چهل سال با تألیف کتاب‌های مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، احادیث مثنوی، تصحیح دیوان کبیر (کلیات شمس) و شرح مثنوی شریف ادامه یافت. همچنین رساله در شرح احوال عطار، تصحیح معارف بهاء ولد، معارف برهان‌الدین محقق و ترجمهٔ رسالهٔ قشیریه را گام‌های جنبیِ او در راه شناخت افراد و آثار مؤثر بر تکوین شخصیت و آثار مولوی دانسته‌اند. فروزانفر در جستجوی یک مبنای علمی برای شرح مثنوی، تصحیح انتقادیِ آثار خود مولانا و آنچه را در بین منابع الهام او شامل معارف بهاء ولد، معارف برهان‌الدین محقق و مقالات شمس تبریزی می‌شد در این زمینه بر هر کار دیگر مقدم شمرد. کتاب فیه مافیه را که مجموعهٔ گفتارهای مولانا در مجالس خاص بود تصحیح کرد و با تعلیقات جامع و بایسته نشر نمود. معارف برهان محقق را ــ هرچند ظاهراً برمبنای یک نسخهٔ خطی ناقص ــ با تعلیقات محققانه و با مقدمه و فهرست‌های دقیق طبع نمود، معارف بهاء ولد را، که خود مولانا فواید والدش می‌خواند، در دو جزء جداگانه با تحقیقات عالمانه منتشر ساخت. مقالات شمس را هم ظاهراً از روی چند نسخهٔ عکسی که در اختیار داشت مقابله کرد، اما مجال طبع و تصحیح نهایی آن را نیافت.

دیدگاه صاحب‌نظران دربارهٔ فروزانفر[ویرایش]
عبدالحسین زرین‌کوب، از بزرگان ادب فارسی، دربارهٔ فروزانفر گفته‌است:

«معلم و استادی دلسوز و صمیمی بود. درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب بود و هم درعین‌حال تفریح. بااین‌همه، توفیق او در کار معلمی در بین استادان ادب عصر به‌کلی بی‌سابقه بود... شعر را به سبک قدما محکم و متین می‌گفت، مخصوصاً به شیوهٔ ناصرخسرو و خاقانی علاقه داشت، و ازاین‌حیث یادآور ادیب پیشاوری بود... احوال و اسبابی که در حیات ادبی وی مؤثر افتاد، از وی بیشتر یک محقق و یک عالم ساخت... قلمرو تحقیق او ادبیات و تصوف بود، خاصه در دوران اسلامیِ قبل از صفویه...»

«فروزانفر نه فقط درزمینهٔ مثنوی و مولانا، بلکه در تمام قلمرو فرهنگ اسلامی ایران محققی بی‌بدیل بود. هنوز، باوجود مرور یک ربع قرن از غیبت او [به تاریخِ آن زمان]، هرچه امروز نزد ما در زمینهٔ عرفان و ادب جدی و درخور ارج است، میراث اوست، و آنچه از حوزهٔ تأثیر تعلیم بلاواسطه یا مع‌الواسطهٔ او خارج است، غالباً از عمق و لطف و تأمل خالی به نظر می‌رسد. حوزهٔ کنجکاوی‌اش وسیع و عرصهٔ استعدادش تقریباً نامحدود بود. در جوانی، مخصوصاً در اوایل ورود به تهران، درزمینهٔ شعر و شاعری هم طبع‌آزمایی کرده‌بود. پاره‌ای از اشعارش هم، در همان ایام، شهرت و قبول قابل‌ملاحظه‌ای یافته‌بود. اما او شاعری را پیشه نکرد... تدریجاً، مثل اکثر کسانی که به‌عنوان عالم نامبردار می‌شوند، اشتغال به شاعری را دون شأن خویش می‌یافت. ازاین‌رو، جز به‌ندرت و جز به الزامِ ضرورت، شعر نگفت، و ازاین‌که به شاعری منسوب شود تا حدی ابا داشت. مقاله‌نویسی را هم در آغازِ کار با نقد بر حواشی قزوینی بر چهارمقاله آزمایش کرد؛ از آن نیز خیلی زود انصراف یافت و جز به‌ندرت یا به‌ضرورت بدان کار نپرداخت.»[۷]

فهرست آثار منتشرشده[ویرایش]
سخن و سخنوران، در دو جلد (۱۳۰۸–۱۳۱۲)
منتخبات ادبیات فارسی (۱۳۱۳)
رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی (۱۳۱۵)
تاریخ ادبیات ایران (۱۳۱۷)
فرهنگ عربی به فارسی (با مشارکت چهار نفر از استادانِ دیگر) (۱۳۱۹)
خلاصهٔ مثنوی، به انتخاب و انضمام تعلیقات (۱۳۲۱)
زندهٔ بیدار (حی بن یقظان)، اثر ابن طفیل (تصحیح) (۱۳۳۴)
فیه مافیه از گفتار مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی (تصحیح) (۱۳۳۰)
معارف سلطان‌العلما بهاءالدین محمدبن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاء ولد (تصحیح) (۱۳۳۳–۱۳۳۸)
مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی (۱۳۳۳)
احادیث مثنوی (۱۳۳۴)
کلیات شمس یا دیوان کبیر (۱۳۳۶–۱۳۴۸)
معارف برهان‌الدین محقق ترمذی (تصحیح) (۱۳۳۹)
شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (۱۳۳۹–۱۳۴۰)
مناقب اوحدالدین کرمانی (تصحیح) (۱۳۴۷)
ترجمهٔ رسالهٔ قشیریه (تصحیح) (۱۳۴۵)
شرح مثنوی شریف در سه مجلد (۱۳۴۶–۱۳۴۸)
مجموعهٔ مقالات بدیع‌الزمان فروزانفر، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی (۱۳۵۱)
مجموعهٔ اشعار فروزانفر (با مقدمهٔ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی)[۸]

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:38

زندگی نامه

علی اکبر دهخدا در سال 1297 هجری قمری در تهران به دنیا آمد. پدر دهخدا، خانباباخان اهل قزوین بود و پیش از تولد وی به تهران آمده و در این شهر ساکن شده بود.

علی اکبر ده ساله بود که پدرش وفات کرد و دهخدا با سرپرستی مادر به تحصیل خود ادامه داد.

یکی از فضلای آن عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی تعلیم دهخدا را عهده دار بود.

دهخدا غالباً می گفته که هر چه دارد، بر اثر تعلیم آن بزرگ مرد است.

بعدها که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد، دهخدا در آنجا به تحصیل پرداخت. به علت همسایگی با مرحوم حاج شیخ هادی نجم آبادی، دهخدا با وجود کمی سن از محضر آن مرد استفاده می کرد و در همان زمان به فرا گرفتن زبان فرانسوی پرداخت و سپس به اروپا رفت و در آنجا زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد.

بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز مشروطیت بود و در آن هنگام وی در انتشار روزنامه صوراسرافیل که از جراید معروف مشروطیت بود با میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و میرزا قاسم تبریزی به همکاری پرداخت.

پس از تعطیل مجلس در دوره محمدعلی شاه، دهخدا با جمعی از آزادی خواهان به اروپا رفت.

در سویس سه شماره از روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد و سپس به استانبول رفت و در آنجا نیز در انتشار روزنامه "سروش" با آزادی خواهان همکاری کرد.

پس از خلع محمدعلی شاه، دهخدا از طرف مردم تهران و کرمان به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به درخواست آزادی خواهان به مجلس رفت.

در دوران جنگ جهانی اول دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران آمد و از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات علمی و فرهنگی مشغول شد و سرانجام در هفتم اسفند ماه 1334 هجری شمسی در تهران وفات کرد و در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده شد.

تصویر
آثار دهخدا

1-امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.

2- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان تألیف منتسکیو که تاکنون به چاپ نرسیده است.

3- ترجمه روح القوانین اثر منتسکیو که چاپ نشده است.

4- فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادلهای دقیق آنها را به دست داده است و این کتاب نیز تاکنون به طبع نرسیده است.

5- شرح حال ابوریحان بیرونی که همزمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شده و به چاپ رسیده است.

6- حاشیه بر دیوان ناصر خسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات مطالبی بر این دیوان افزوده است.

7- تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی که چاپ شده است.

8- تصحیحاتی بر دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.

9- چرند و پرند که مجموعه مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.

10- دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخدا است.

11- لغت نامه که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است.

دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.

تصویر
خود درباره این کتاب نوشته است:

"مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".

سبک دهخدا

دهخدا در ادبیات عهد انقلاب مشروطه مقامی ارجمند دارد، او باهوشترین و دقیق ترین طنزنویس این عهد است.

او با نثر ویژه ای که در نوشتن مقالات انتقادی صوراسرافیل به کار برد نمونه ای از نثر طنز و انتقادی فارسی را ابداع کرد. دهخدا هر حادثه ای را دستاویز قرار می داد تا به استبداد بتازد.

نکته مهم در طنزهای دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خرده پا است. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمی کرد. او به بطالت و تنبلی و بی شعوری می تاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای "دخو" انتشار یافت.

اشعار دهخدا

اشعار دهخدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده، بعضی از این سروده ها دارای چنان استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های پیشینیان دشوار است.

دوم اشعاری که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. مسمط "یاد آر ز شمع مرده یار آر" از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار می آید.

سوم اشعار فکاهی او که به زبان عامیانه سروده شده است.

دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد.

دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.

مضامین اشعار او: وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.

یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

نمونه ای از شعر دهخدا

این شعر را دهخدا در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:

یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:38

زندگی‌نامه

غلامرضا رشید یاسمی فرزند مشهور به رشید یاسمی کرمانشاهی، در ۲۹ آبان ۱۲۷۵ خورشیدی در شهر کرمانشاه زاده شد. پدر او محمد ولی‌خان گورانی شاعر، نقاش و خوشنویس بود. جد مادری او شاهزاده محمدباقر میرزای خسروی نویسندهٔ داستان شمس و طغرا بود که دیوان اشعارش به همت رشید به چاپ رسید. رشید یاسمی تحصیلات مقدماتی را در کرمانشاه به پایان برد. سپس به تهران رفت و دورهٔ متوسطه را در دبیرستان سن لویی گذراند. از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود به سرودن شعر پرداخت. پس از پایان تحصیلات مدتی به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همین زمان جرگهٔ دانشوری را تأسیس کرد که بعدها به همت ملک‌الشعرا بهار به انجمن دانشکده تبدیل شد. رشید ضمن همکاری با مجلهٔ دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره همچون محمد تقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری می‌کرد. در همین دوران عضو " انجمن ادبی ایران " شد و نخستین تألیف خود را در احوال "ابن یمین فریومدی" شاعر سلسله سربداران، انتشار داد.

رشید یاسمی از سال ۱۳۰۰ به انتشار مقالات خود در روزنامهٔ شفق سرخ به سردبیری علی دشتی پرداخت و همین مقالات موجب شهرت ادبی او گردید. در این بین به یادگیری زبان‌های عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی خود پرداخت. زبان پهلوی را نزد هرتسفلد آموخت. از سال ۱۳۱۲ با سمت استادی به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران پرداخت. بعدها عضویت فرهنگستان ایران را یافت. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علی‌اصغر حکمت و ابراهیم پورداود به هند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. رشید یاسمی تا پایان عمر به‌عنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد. روز یازدهم اسفند ۱۳۲۷ هنگام سخنرانی در دانشکدهٔ ادبیات دچار سکته شد، و پس از معالجه سفری دیگر به اروپا رفت. پس از بازگشت به ایران در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ در تهران درگذشت.

رشید یاسمی گذشته از مقالات ادبی و تاریخی و فلسفی و انتقادی که از او در مجلات نوبهار، ارمغان، آینده، تعلیم و تربیت، یغما، مهر و نشریات دیگر چاپ شده‌است، دارای تالیفات و تحقیقات و ترجمه‌های متعدد است.

رشید یاسمی از نخستین شاعرانی بود که لزوم تجدد در شعر فارسی را پذیرفت و کوشید که رنگ تازه‌ای به سخن خود بدهد.

فهرست آثار (تألیف و تصحیح)

احوال ابن یمین، ۱۳۰۴
اندرزنامه اسدی طوسی (تصحیح)، ۱۳۰۴
سلامان و ابسال جامی (تصحیح)، ۱۳۰۶
نصایح فردوسی، ۱۳۰۶
قانون اخلاق، ۱۳۰۷
دیوان هاتف اصفهانی (تصحیح)، ۱۳۰۷
تاریخ ملل و نحل، ۱۳۱۵
آیین نگارش، ۱۳۱۶
کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او
ادبیات معاصر (ذیل بر ترجمهٔ جلد چهارم تاریخ ادبی ایران ادوارد براون)، ۱۳۱۶
دیوان مسعود سعد سلمان (تصحیح)، ۱۳۱۸
تاریخ مختصر ایران
دیوان اشعار، ۱۳۳۶
ترجمه‌ها

تاریخ قرن هیجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، آلبر ماله و ژول ایزاک، ۱۳۱۰
تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، جلد چهارم از صفویه تا عصر حاضر ۱۳۱۶
ایران در زمان ساسانیان، کریستنسن، ۱۳۱۷
چنگیز خان، هارولد لمب، ۱۳۱۳
تاریخچهٔ نادرشاه، مینورسکی، ۱۳۱۳
رمان شاگرد (دیسیپل) از پل بورژه
آیین دوستیابی، دیل کارنگی، ۱۳۲۰
نصایح اپیکتتوس حکیم
تئاتر انوش (منظوم)
اندرز اوشنرداناک (از زبان پهلوی)
اندرز آذرباد مهراسپندان (از پهلوی)
ارداویراف‌نامه (از زبان پهلوی)
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C

غلامرضا رشید یاسمی‌ فرزند محمد ولی‌ خان‌ میری‌ پنج‌ در سال‌ 1275 ه. ش‌ درکرمانشاه‌ بدنیا آمد. وی‌ از طایفه‌ کرد گوران‌ و نوه‌ مادری‌ محمد باقر میرزا خسروی‌ ،صاحب‌ دیوان‌ اشعار و مؤلف‌ رمان‌ تاریخی‌ شمس‌ و طغرا بود.

رشید تحصیلات‌ مقدماتی‌ را در کرمانشاه‌ به‌ پایان‌ برد و سپس‌ به‌ تهران‌ رفت‌ و دردبیرستان‌ سن‌ لوئی‌ تحصیل‌ کرد. وی‌ پس‌ از پایان‌ تحصیلات‌ در وزارت‌ فرهنگ‌ استخدام‌ شد و سپس‌ به‌ دارایی‌ نقل‌ مکان‌ کرد و در همین‌ ایام‌ جرگه‌ دانشوری‌ را تأسیس‌ کرد که‌ بعدا به‌ همت‌ ملک‌ الشعراء بهار به‌ انجمن‌ دانشکده‌ تبدیل‌ شد. در این‌ انجمن‌ رشید یاسمی‌ بابهار، سعید نفیسی‌ ، عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌ و دیگران‌ همکاری‌ می‌کرد و مقالات‌ زیادی‌ درمجله‌ این‌ انجمن‌ چاپ‌ نمود. رشید پس‌ از تأسیس‌ انجمن‌ ادبی‌ ایران‌ جذب‌ آن‌ شد و به‌ اطلاعات‌ خود در زمینه‌ تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌ افزود و اولین‌ تألیف‌ مستقل‌ خود را در احوال‌ ابن‌ یمین‌ فریومدی‌ شاعر سلسله‌ ‌سربداریان در همین‌ ایام‌ منتشر ساخت‌.

استاد رشید یاسمی‌ در سال‌ 1300 به‌ همکاری‌ با روزنامه‌ شفق‌ سرخ‌ به‌ مدیریت‌ علی‌ دشتی‌ پرداخت‌ و طی‌ یک‌ سلسله‌ مقالات‌ انتقادی‌ به‌ آثار نویسندگان‌ و شعرای‌ معاصر نکته‌ گیری‌ کرد و همین‌ مقالات‌ انتقادی‌ بود که‌ مورد توجه‌ اهل‌ ادب‌ قرارگرفت‌ و مایه‌ شهرت‌ ادبی‌ او گردید. رشید یاسمی‌ طی‌ سالهای‌ 1305 تا 1320 صدها مقاله‌ و شعر درجراید و مجلات‌ ادبی‌ آن‌ دوره‌ (ایران‌، نوبهار، آینده‌، تعلیم‌ و تربیت‌ ، ارمغان‌ ، مهر وفرهنگستان‌) چاپ‌ کرد. بر معلومات‌ خود در زبانهای‌ فارسی‌، عربی‌ و فرانسه‌ افزود;انگلیسی‌ را آموخت‌ و زبان‌ پهلوی‌ را در حوزه‌ درسی‌ استاد هرتسفلد ایرانشناس‌ معروف‌ اروپائی‌ به‌ خوبی‌ فراگرفت‌. وی‌ همچنین‌ دهها کتاب‌ ارزشمند در زمینه‌ تاریخ‌ و ادبیات‌ ایران‌ پدید آورد و بر کتب‌ و دیوان‌ اشعار شعرای‌ متقدم‌ حاشیه‌ و تعلیقات‌ نوشت‌.

رشید یاسمی‌ در سال‌ 1313 همزمان‌ با تأسیس‌ دانشگاه‌ تهران‌ به‌ سمت‌ استادی‌ کرسی‌ تاریخ‌ اسلام‌ در دانشکده‌ ادبیات‌ برگزیده‌ شد و بعد ها به‌ عضویت‌ فرهنگستان‌ ایران‌ درآمد. استاد رشید یا سمی‌ در سال‌ 1327 در حین‌ سخنرانی‌ در تالار دانشکده‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌ درباره‌ تأثیر حافظ در افکار گوته‌ دچار سکته‌ قلبی‌ شد، با این‌ حال‌ به‌ فعالیتهای‌ علمی‌ خود ادامه‌ داد تا سرانجام‌ در 18 اردیبهشت‌ 1330 چشم‌ از جهان‌ فروبست‌.

رشید یاسمی‌ علاوه‌ بر تدریس‌، تحقیق‌ ، تألیف‌ کتب‌ مختلف‌ و نویسندگی‌، طبع‌شاعری‌ روانی‌ داشت‌ و در حدود دو هزار بیت‌ سرود که‌ این‌ اشعار در (منتخبات‌ اشعاررشید) در سال‌ 1312 و (دیوان‌ شعر رشید یا سمی‌) در 1336 به‌ چاپ‌ رسید.

مهم‌ترین‌ آثار این‌ دانشمند بزرگ‌ عبارتند از:

چاپ‌ دیوان‌ محمد باقر خسروی‌ 1302 ، سلامان‌ و ابسال‌ جامی‌ 1306، قانون‌ اخلاق‌1307، ترجمه‌ تاریخ‌ عمومی‌ قرن‌ هجدهم‌ آلبر ماله‌ 1310، ترجمه‌ تاریخچه‌ نادر شاه‌ مینورسکی‌ 1313، ترجمه‌ آذرباد مهر سپندان‌ (از زبان‌ پهلوی‌) 1313، ترجمه‌ آردای‌ ویرافنامه‌ (از زبان‌ پهلوی‌) 1314، تاریخ‌ ملل‌ و نحل‌ 1315 ،ترجمه‌ ایران‌ درزمان‌ ‌ساسانیان اثر آرتور کریستن‌ سن‌ 1317، تصحیح‌ و تحشیه‌ دیوان‌ مسعود سعد سلمان‌ 1318، ترجمه‌ آئین‌ دوست‌ یابی‌ دیل‌ کارنگی‌ 1320، ترجمه‌ مقام‌ ایران‌ در تاریخ‌ اسلام‌ 1321 .

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:37

محمد تقی بهار
نام :محمدتقی
نام خانوادگی :بهار
تاریخ تولد :1265
محل تولد :مشهد
---------------
وی در سال 1265 در مشهد چشم به جهان گشود.پدرش میرزا محمدکاظم صبوری نام دارد. او از چهار سالگی به مکتبخانه رفت و تحصیلاتش را آغاز نمود . در سال 1272 با شاهنامه از طریق پدرش آشنا شد و در همین سال اولین شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدر خود جایزه دریافت کرد. وی از سال 1273 تا 1278 تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد و علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز می آموخت.در سال 1280 پدرش که او را از شاعری منع و به کاسبی تشویق کرد اما او دنباله کار شعر را رها نکرد.در سال 1283 پدرش فوت شد و مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش بهار افتاد ولی او تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشکلاتی که داشت ادامه داد و در همان سال لقب پدرش ، ملک الشعرایی آستان قدس را از مظفرالدین شاه دریافت کرد.

زندگینامه ی محمدتقی بهار

زندگینامه محمد تقی بهار

در سال 1329 بهار به بیماری سل مبتلا شد. به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تألیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت بیماری ناتمام ماند.همچنین قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود.بهار سرانجام در سال 1330 بر اثر بیماری سل درگذشت.پیکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهیر الدوله در شمیران تشییع و در همانجا به خاک سپرده شد.

کتاب ها:

احوال فردوسی
تاریخ تطور شعر فارسی
تاریخ مختصر احزاب سیاسی
چهارخطابه
دستور پنج استاد
دیوان اشعار
زندگانی مانی
سبک شناسی
شعر در ایران
قبر امام رضا (ع)
فردوسی نامه
یادگار زریران

تصحیح ها:

تاریخ بلعمی
تاریخ سیستان
رساله نفس
شاهنامه فردوسی
مجمل التواریخ و القصص
منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:37

پروین اعتصامی
رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 خورشیدی برابر با 17 مارس 1907 میلادی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود و در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد. مادرش اختر فتوحی فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری"از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.

وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. در سال هزار و دویست و نود و یک در حالی که کودکی بیش نبود با خانواده به تهران آمد. از این رو پروین از کودکی با مشروطه خواهان و چهره های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت.پایان نامهٔ تحصیلی خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد.

نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی پدرش فضل الله همایون فال ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه، خانه شوهر رفت. پیوند زناشویی وی با پسر عمویش که رئیس شهربانی کرمانشاه بود و اخلاقی نظامی داشت و با روحیات شاعرانه پروین سازگار نبود بیش از دو و نیم ماه دوام نداشت.

وی پس از جدایی از همسر، مدتی کتابدار کتابخانهٔ دانشسرای عالی بود. دیوان اشعار وی بالغ بر 2500 بیت است. وی در پانزدهم فروردین 1320 شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.

شعری که بر روی سنگ مزارش نوشته شده:

اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:37

عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری(ادیب اول-یکم)، ادب شناس،شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است. ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است. در تاریخ ادبیات صدوپنجاه سال اخیر نیشابور دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگری معروف به ادیب اول، و دیگری شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بوده است.[۱]

محتویات [نهفتن]
۱ سبک شعری
۱.۱ تقسیم‌بندی اشعار او
۲ تدریس
۲.۱ آثار
۲.۲ شاگردان
۳ اخلاق و رفتار او
۴ نظرات خاص
۵ جستارهای وابسته
۶ پانویس
۷ پیوند به بیرون و منابع
سبک شعری[ویرایش]
عبدالجواد ادیب نیشابوری اطلاعات فراوانی از دانش‌های گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشته‌است و اشرافش به واژه‌های فارسی و عربی، شعر او را از اشارات و تلمحیات مختلف سرشار کرده و این منطقی بودن و آگاهانه سرودن‌ها سبب شده‌است تا در شعر او شور، حال و عواطف شاعرانه کمتر مورد توجه قرار گیرد. درسرودن شعرازسبک قاآنی پیروی می‌کرد. اما بعد ازمدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق ازخصوصیات بارز شعراوست.

تقسیم‌بندی اشعار او[ویرایش]
اشعار او را به سه دسته تقسیم کردند:

اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سروده‌است که بعدها خودش نپسندید.
اشعاری که به سبک خراسانی سروده که به علت برخورداری از واژگان غنی، بسیار استادانه‌است.
اشعار عرفانی و صوفیانه که گویا خودش بیشتر این اشعار را دوست می‌داشته‌است.
تدریس[ویرایش]
او در سال ۱۲۹۷ قمری به مشهد رفت و در «مدرسه خیرات خان» و «مدرسه فاضل خان» و «مدرسه نواب» درس خواند. از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۴۴ -مرگ-در مشهد به تدریس پرداخت. ادیب نیشابوری در دو سطح عالی و متوسط تدریس داشت. در سطح متوسط برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام، مغنی و مطول می‌گفت و برای شاگردان خصوصی اش، سطح عالی ادبیات عرب. او منظومه ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را هم تدریس می‌کرد. شیوه تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازه بحث و سؤال نداشت. او چون می‌دانست که با این روش، درس را به گونه‌ای تقریر می‌کند که هیچ اشکالی حتی برای شاگردی با پایین‌ترین سطح استعداد برجای نمی‌ماند. ادیب، فارسی و عربی را فصیح می‌گفت و به یاری حافظه اش که بسیار قوی بود، تمام دانسته‌های خودش را به طرز منسجم به شاگردانش القا می‌کرد و همین امر سبب بود که حلقه‌های درسی اش، آنچنان شیرین و جذاب شود که گاهی بیشتر از ۳۰۰ طلبه در آن شرکت می‌کردند.[۲] پیش از اینکه او را شاعری ارزشمند بدانند، مدرسی توانا و قابل می‌دانند. در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به دست افراد مکتب او، نخستین دانشکده‌های ادبیات در ایران تأسیس شد.[۳]

آثار[ویرایش]
ادیب چشمان ضعیفی داشته ازین رو آثار زیادی ازو بر جای نمانده است. ازادیب نیشابوری علاوه بردیوان اشعار به نام لآلی مکنون، «بخشی ازشَرح مُعَلَّقات سَبعه و رساله‌ای درجمع بین عروض عربی و فارسی» باقیست.

شاگردان[ویرایش]
سید عبدالاعلی سبزواری
ملک‌الشعرا بهار
محمد پروین گنابادی
بدیع‌الزمان فروزانفر
ادیب طوسی
سید ضیاءالدین سجادی
علی محمد سجادی
محمود حلبی
محمد تقی مدرس رضوی
میرزا حسین فقیه سبزواری
محمد فرخ
محمد تقی ادیب نیشابوری
محمد علی بامداد
سید جلال الدین تهرانی
سید حسن مشکات طبسی
محمد باقر محسنی ملایری
اخلاق و رفتار او[ویرایش]
او زندگی بسیار ساده و برخلاف محیط علمی آن روز، وضع ظاهری اش آمیزه‌ای از سنت‌های قدیم و جدید بود. با آنکه تنگدست بود ولی از مناعت طبع و عزت نفس بالایی برخوردار بود، درآمد او فقط مستمری سالانه مدرسه نواب مشهد و مقدار کمی که از ملک ارثی به او می‌رسید، بوده است. دعوت هیچ‌یک از ثروتمندان و خان‌های خراسان را قبول نمی‌کرد، در اواخر عمرش جز با صیدعلی خان با کس دیگری مراوده نداشت، در مقابل صاحب منصبان، و بزرگان اصلاً سر تعظیم فرود نیاورد. مدح کسی را نمی‌گفت (تنها قصیده اش -مربوط به مدح-دربارهٔ مظفرالدین شاه، به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود) او در عمرش فقط یک ریاست قبول کرد، ریاست انجمن ادبی خراسان. زندگی او در درس و بحث خلاصه می‌شد. تنها یکبار در اواخر عمرش به زادگاه خود و سفری به کاشمر و اطراف تربت حیدریه کرد. تفریح و گردش او فقط در باغهای اطراف مشهد بود که بیشتر آن، به بحث‌های ادبی می‌گذشت و گاهی هم در پایان هفته به منزل دوستانش چون ایرج میرزا و میرزاقهرمان (شکسته) می‌رفت.[۴]

نظرات خاص[ویرایش]
ادیب ضمن کسب علوم دینی، به تدریج بر دانسته‌های ادبی و تاریخی خود افزود. او همچنین نظریات ملاصدرا را می‌پسندید و در نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه تسلط کامل داشت. اما تخصص او در علوم ادبی بود. او تمام قاموس و برهان قاطع را در حفظ نموده و افزون بر دوازده هزار بیت از اشعار عرب جاهلی را به خاطر سپرده بود.[۵]همچنین ادیب هیچگاه تدریس اش را حتی در روزهای تعطیل رسمی، رها نمی‌کرد. می‌گوید:

احترام پیامبران و ائمه اطهار به خاطر علم آن هاست. ترک علم چه معنی دارد؟ رسول خدا گفته که ز گهواره تا گور دانش بجوی. نفرموده غیر از بعضی روزها.

چهارشنبه, 23 فروردين 1396 13:37

میزا محمد متخلص به فرخی فرزند محمد ابراهیم سمسار یزدی در سال 1267 - 1306 هجری - در یزد دیده به جهان گشود . پس از گذراندن دوران کودکی به آموختن فارسی و مقدمات عربی پرداخت دوره تحصیل او در مدرسه تا حدود سن شانزده سالگی ادامه یافت . سپس به کارگری در نانوایی و پارچه بافی مشغول شد .در آغازین روز های مشروطیت و پیدایش حزب دموکرات در ایران فرخی از دموکراتهای جدی و در شمار آزادی خواهان شهر یزد قرار گرفت

قسم به عزت و قدرت و مقام ازادی که روح بخش جهان است نام آزادی
هزار بار بود به ز صبح استبداد برای دسته پا بسته ، شام ازادی
به پیش اهل جهان محترم بود آن کس که داشت از دل و جان احترام آزادی
در نوروز 1288 مسمطی ساخت خطاب به حاکم یزد در مجمع ازادی خواهان یزد خواند و موجب خشم حاکم شد تا جایی که دستور داد دهان فرخی را با نخ و سوزن بدوزند و به زندان بیافکنند ولی وی به کمک چند تن از دوستان از زندان گریخت
عید جم شد ای فریدون خو ، بت پرست مستبدی خوی ضحاک است این خونه ز دست
خود تو میدانی ، بیم از شاعران چاپلوس کز برای سیم ، بنمای کسی را پا بوس
یا رسانم چرخ ریسی را به چرخ آبنوس من نمیگویم تویی درگاه هیجا همچو طوس
لیک گویم ف گر به قانون مجری قانون شوی بهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی
در اواخر سال 1388 به تهران رفت و اشعار و مقالات موثری درباره آزادی ایران در جراید آن شهر انتشار داد که مورد توجه ملیون و ازادیخواهان قرار گرفت
در اوایل دوره جنگ جهانی اول به بین النهرین مهاجرت کرد و مورد تعقیب انگلیسیها واقع شد از این رو از بغداد به کربلا و از آنجا به موصل رفت و سرانجام پای برهنه از بیراهه ها به ایران بازگشت
در دوره نخست وزیری وثوق الدوله با حکومت وی و قرار داد 1919 به مخالفت پرداخت و مدتها در شهربانی تهران زندانی شد
در اواخر سال 1300 روزنامه طوفان را منتشر کرد . این روزنامه با کلیشه سرخبه طرفداری از توده رنجبر و کارگران انتشار میافت به همین جهت فرخی در اکثر کابینه های ان زمان در حبس و تبعید به سر میبرد . روزنامه طوفان بیش از پانزده بار توقیف شد . تا انکه در سال 1307 نماینده مردم یزد در مجلس شورای ملی شد و همراه با نماینده رشت (محمودرضا طلوع) در جناح اقلیت قرار گرفت و با مخالفت‌های شدید بدخواهان روبرو شد. او به ناچار ایران را ترک گفت و طوفان برای همیشه تعطیل شد
فرخی یک بار از طرف دولت اتحاد جمایر شوروی برای جشن دهمین سال انقلاب کبیر روسیه دعوت شدو مدت یازده روز در آ« کشور اقامت گزید
پس از پایان دوره هفتم مجلس مخفیانه از ایران میگریزد و از روسیه به برلین میرود در آنجا مقالات تندی در روزنامه پیکار علیه حکومت استبداد ایران مینویسد چندی بعد سفیر ایران در برلین جلسه محاکمه ای از طرف شاه ایران علیه روزنامه پیکار و نویسندگان آن تشکیل داد و در آن فرخی با مدرک و بیانات خود منجر به محکومیت شاه ایران و سفیر او میشود . در همین هنگام فرخی روزنامه دنهضت را برای انتشار عقاید خود به وجود میاورد که پس ار نشر چند شماره آن عوامل دولت ایران سبب میشوند که فرخی از آلمان خارج گردد . در گیرو داد تیمرو تاش وزیر دربار ایران به اروپا رفت و از فرخی خواست که به ایران بازگردد و بدون دغدغه در ایران زندگی کند فرخی نیز در سالهای 1311 تا 1312 به ایران باز میگردد . و تحت نظر ماموران شهربانی قرار گرفت بعد یک سال به عماذرت کلاه فرنگی نقل مکان کرد و شدیدا تحت نظر ماموران شربانی قرار گرفت
پس از مدتی در سال 1316 به اتهام بدهی سه هزار ریالی به آقای رضای کاغذ فروش به زندان افتاد در آنجا نیز به سبب اشعار تند خود به زندان قصر منتقل شد
خود کشی
در شب چهاردهم فروردین 1316 فرخی در زندان قصر با خوردن مقدار زیادی تریاک قصد خود کشی داشت و ابیاتی بر دیوار زندان نوشت
هیچ دانی از چه خود را خوب تریین می کنم بهر مییدان قیامت رخش را زین می کنم
می روم امشب به استقبال مرگ و مرد وار تا سحر با زندگانی جنگ خونین میکنم
نامه حقگوی طوفان را به آزادی مدام منتشر بی زحمت توقیف و توهین می کنم
می روم در مجلس روحانیون آخرت و اندر آنجا بی کتک طرح قانین می کنم
ولی پاسی از شب نگذشته بود که ماموران زندان متوجه موضوع شده و فرخی جان سالم به در میبرد
سرانجام در پی گزارشات جاسوسان به رئیس زندان مبنی بر اینکه فرخی اشعار سیاسی می سازد و بین زندانیان منتشر میکند او را از زندان قصر به زندان موقت تهران انتقال داده و در سلول انفرادی میگذارند تا اینکه در شب25 مهر ماه 1318 به بیمارستان زندان مبرندش و به زندگی سراسر رنج و مبارزه اش توسط آمپول هوا - دکتر احمدی - خاتمه میدهند